محل تبلیغات شما



یا غریب الغربا ما همه انصار توایم

تو شه عالم و ما سائل دربار توایم

سفره ی جود تو گسترده و ما محتاجیم

لطفی ای یوسف زهرا که خریدار توایم

دردمندان جهان بر در تو محتاجند

چاره ای ساز طبیبانه، که بیمار توایم

پرچم گنبد تو عزت ملک عجم است

ای عجب غافل از الطاف سزاوار توایم

ای شه عقده گشا عقده ی دل را وا کن

جلوه در جان بنما عاشق دیدار توایم

فخر در روز قیامت به ملائک بکنیم

که به کویت رَهِمان دادی و زوّار توایم


به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است

گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است

بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او

که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است

تفال زد برایم پیر راهی از کتاب عشق

در آمد ایهاالعالم علی موسی الرضا عشق است

زیارت می کنم قبر شریفش را که این آقا

برای دیدن زائر بیاید در "سه جا" عشق است

بیاید وقت میزان و صراط و نامه ی اعمال

بگیرد پیش چشم منکران دست مرا عشق است

گدایی از کسی جز حق خجالت آور است اما

اگر سلطان رضا شد تا ابد باشم گدا عشق است

گرفتارم، گرفتارم، گره روی گره دارم

سراسر حاجتم از او شوم حاجت روا عشق است

گره هایی به دست پنجره فولاد او وا شد

بگیرم امشب از دستش جواز کربلا عشق است


مثل میکائیل که امشب غزل خوان میشود

شاعر دربار تو دارد فراوان میشود

گوشه ی چشم پر از مهر تو سعدی پرور است

شاعر تو صاحب چندین "گلستان" میشود

ریسه ای از ماه و خورشید و ستاره میکشم

باز هم سرتاسر مشهد چراغان میشود

در شب میلاد تو همواره باید شاد بود

هرکسی که غیر از این باشد پشیمان میشود


رخصت گرفت باد‌صبا از امام ما

تا که به محضرش برساند سلام ما

سائل سلام داد و کریمی علیک گفت

سلطان اشاره کرد نوشتند نام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما»

ما بی نگاه حضرتش آدم نمی‌شویم

ناپخته است بی کرمش خشت خام ما

زائر شدیم و زائرمان‌ جبرییل شد

در بارگاه اوست چنین بار‌ِ‌عام ما

میخانه است بارگه ثامن‌الحجج

در هر رواق پر شده از نور، جام ما

رو به ضریح پیش‌ خودم فکر می کنم

دست که ریخت شهد محبت به کام ما

نقاره. باز پنجره فولاد شد شلوغ

طفلی گرفته است شفا از امام ما

آقا سه جا به زائر خود لطف می کند

ختم کلام، می شود آتش حرام ما


شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست

عقلم برای درک مقامت فهیم نیست

ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل

لایق برای نوکری این حریم نیست

راهم بده که توبه کنان باز آمدم

نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست!

افسوس می خورد دل بی تاب ِ من، چرا

در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟

افسوس می خورد که چرا چون کبوتران

در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟


کاری برای این بدِ بی آبرو کنید

با صحن انقلاب مرا روبرو کنید

قلب مرا گرفته و در گوشۂ حرم

با تکّه های آینه لطفا رفو کنید

بعدش کمی به دست بگیرید و باز هم

آمرزش گناه مرا آرزو کنید

قلب شفا گرفتۂ من خانۂ شماست

در آن مباد عشق دگر جستجو کنید

اذن دخول خواندم و اشکم روانه شد

در این دقیقه کاش که قصد وضو کنید

با من شبیه دعبل و ریّان پس از نماز

در حدّ یک سلام شده گفتگو کنید

لبخند را به روی لبانم بیاورید

بغض مرا گرفته جدا از گلو کنید

امشب در ازدحام کنار ضریح تان

شاخه گل سفیدِ مرا نیز بو کنید!


به عشق تو یا هو میزنم
حرمتو جارو میزنم (تو حرم تو زانو میزنم*)
آقا فدات شم - آقا فدات شم

تو مهر و مهتاب منی
آقا تو ارباب منی
آقا فدات شم - آقا فدات شم

فدای لطف و کرمت
که رام دادی تو حرمت
آقا فدات شم - آقا فدات شم

آقا ببین که خسته ام
ببین که دل شکسته ام
درد منو خوب میدونی
غمو از چشمام میخونی
آقا فدات شم - آقا فدات شم

دست منو دامان تو
درد منو درمان تو
مریضا رو شفا میدی
دردا رو زود دوا میدی
برات کربلا می دی
آقا فدات شم - آقا فدات شم

فدای لطف و کرمت
که رام دادی تو حرمت
آقا فدات شم - آقا فدات شم**

* جمله داخل پرانتز برای زمزمه در جمع زوار حرم مطهر است
**برای اطلاع از سبک آن پیام بگذارید
(این زمزمه برای اولین بار در اینترنت منتشر می شود)


شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می کنم
تا که بگزارم نماز عشق، نیت می کنم
ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان!
با تولای تو، من تجدید بیعت می کنم
در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست
از حضور خود در این درگاه حیرت می کنم
تا نگاهم می کنند آیینه ها از هر طرف
شرم از آیینه قرآن و عترت می کنم
من که از شرم گناهان، برده ام سر زیر پر
خواهش بال کبوتر با چه جرأت می کنم؟
نعمت قرب جوارت را به من دادند و حیف
در بهشت آرزو کفران نعمت می کنم
ای شنیده با صبوری درد دل های مرا
با تو می گویم سخن هر وقت فرصت می کنم
من که با فرمانبری از نفس عادت کرده ام
کی به خود می آیم آخر، کی عبادت می کنم؟
خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا
من دل هر جایی خود را نصیحت می کنم
سوره یوسف » که خواندم آیه شد هشتاد و هشت »
بارها این آیه را با خود تلاوت می کنم
شک ندارم با کریمان کارها دشوار نیست »
گر نشد کامم روا، خود را ملامت می کنم
این خریداران یوسف، دست پر آورده اند
من تهی دستم چرا بیهوده قیمت می کنم؟
تا نسوزد بی گناهی از شرار آه من
می روم از جمع بیرون، با تو خلوت می کنم
تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت
چشم خود را چشمه اشک ندامت می کنم
تا نگردد در مقام عرض حاجت، ناامید
با دل خود بعد از این اتمام حجت می کنم
یک قدم تا آسمان مانده است از شهر بهشت
من زغفلت آرزوی باغ جنت می کنم
می روم سمت مصلی » می رسم تا پنج راه »
یعنی از پایین پا قصد زیارت می کنم
گر که زنگ ساعت صحن تو بیدارم کند
توبه در باقی عمر از خواب غفلت می کنم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها